ولید بن عبدالملک بن مروان بن حکم

آمار مطالب

کل مطالب : 123
کل نظرات : 1

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 18
باردید دیروز : 4
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 22
بازدید سال : 128
بازدید کلی : 3291

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان چناربن زارم ولایت و آدرس niik.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار دlinux-web.irر سایت ما قرار میگیرد.

linux-web.ir







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 22
بازدید کل : 3291
تعداد مطالب : 123
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
مولا مهدی گل یاس
center>

ساخت کدصوتی صلواتی

تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : علی بابایی زارمی
تاریخ : سه شنبه 1 آبان 1397
نظرات

ولید بن عبدالملک بن مروان بن حکم


 

 



ولیدبن عبدالملک‌بن مروان بن حَکَم، ولیدبن عبدالملک‌بن مروان بن حَکَم، کنیه اش ابوالعباس، ششمین خلیفۀ اموی و سومین خلیفۀ مروانی (خلافت: ۸۶ ـ ۹۶)می‌باشد.

 


زندگی

 

 



وی از قبیلۀ قریش و از طایفۀ بنی‌امیه بود.

پدرش پنجمین خلیفۀ اموی و مادرش، وَلّاده یا ولیده، دختر عباس بن جزء/ جَزیء بن حارث عَبْسی بود. او و برادرش سلیمان از یک مادر بودند.

به روایتی، ولید در سال ۵۲ در خانۀ عبدالملک در محلۀ بنی حدیلۀ مدینه به دنیا آمد.

ابن عسکر

تاریخ تولد او را، بنا بر روایات دیگر، سال ۴۵ یا ۵۰ نوشته است.

حکومت

 

 



مروان بن حکم پس از خود نخست فرزندش عبدالملک و پس از او پسر دیگرش، عبدالعزیز، را جانشین خود ساخته بود. عبدالملک می‌خواست عبدالعزیز را از ولایتعهدی بردارد و پسر خویش، ولید، را ولیعهد کند، اما عبدالعزیز راضی نمی‌شد تا آن‌که عبدالعزیز ولایت مصر را پذیرفت و از ولایتعهدی چشم پوشید. عبدالعزیز در سال ۸۵ و پیش از عبدالملک درگذشت، یا آن‌که به دستور عبدالملک به او را زهر دادند و کشته شد.

به هر حال، نتیجه آن شد که ولید پس از مرگ پدر مدعی نداشت.در منابع تاریخی نخستین بار از او در سال ۶۹ یاد شده است که در درگیری بین عبدالملک‌بن مروان و عمرو‌بن سعید بن عاص (ولیعهدِ پس از عبدالملک‌بن مروان) مَصقَله، غلام عمرو بن سعید ضربه‌ای به کفل یا ‌سر ولید بن عبدالملک زد و او را مجروح کرد.



لشکرکشی

 

 



ولید در سال ۷۷ به روم لشکر کشید و تا جایی به نام اَطمار، بین مَلَطیه و مَصیصه، پیش رفت

و در تابستان ۷۹ نیز بار دیگر از ملطیه به روم حمله برد.


ولید در سال‌ ۷۸ از طرف پدرش امیرالحاج بود.

در پانزدهم یا دهم شوال سال ۸۶، همان روزی که عبدالملک بن مروان درگذشت، ولید به خلافت رسید.

ولید نخستین کسی بود که در مرگ پدر به خود تسلیت، و برای رسیدن به خلافت به خود تهنیت گفت و مردم را به بیعت با خود فرا خواند.

سپس بر منبر مسجد دمشق سخنانی تهدیدآمیز به مردم گفت.

آنگاه خبر مرگ پدرش را به حجاج‌بن‌ یوسف ثقفی داد و حاکمیت او را بر همان ولایاتی که پیش از آن فرمان می‌راند، تنفیذ کرد و در نخستین قدم، برادرش مَسلَمه را فرمانده جنگ با رومیان ساخت.

در سال ۸۷، هشام‌بن اسماعیل مخزومی را از ولایت مدینه عزل کرد و عمربن عبدالعزیز را به جای او گمارد و دستور داد برای تنبیه هشام، او را برابر مردم برپا دارند تا هر کس ادعایی دارد بگوید. هشام اگرچه امام سجاد علیه‌السلام و علویان را بسیار آزار داده بود، اما امام سجاد فرزندان و خویشانش را از هرگونه تعرض به هشام منع کرد و خود نیز متعرض او نشد.

بیشتر دورۀ خلافت ولید به لشکرکشیها و فتوحات بزرگ گذشت.

قُتَیبة‌بن مسلم باهلی، حاکم خراسان، از سال ۸۶ به بعد همۀ شهرها و نواحی خراسان و ماوراءالنهر (از جمله بخارا و سمرقند) و همچنین ناحیۀ خوارزم را گشود و تا کاشغر پیش رفت.

مسلمة‌بن عبدالملک نیز از همان سال ۸۶ حملات خود را به متصرفات روم شرقی آغاز، و قلعه‌ها و شهرهایی را فتح کرد.

محمدبن قاسم ثقفی بخشهایی از سند و شبه‌قارۀ هند را در سالهای ۸۹ تا ۹۵ گشود

ثقفی، محمدبن قاسم). موسی بن نُصَیر لَخمی، والی افریقیه، هم در سال ۹۱ در صدد حمله به اندلس برآمد و در سالهای ۹۲ و ۹۳ او و طارق‌بن زیاد، که از موالی وی بود، ‌ اندلس را فتح کردند.

موسی بن نصیر با غنایم نفیسی از فتح اندلس نزد ولید بازگشت. از جملۀ آن غنایم ، سفره‌ای جواهرنشان بود که ولید دستور داد آن را پاره کنند و جواهر آن سفره و تاجها و دیگر اشیای قیمتی را به مکه فرستاد تا در خانۀ خدا نگهداری شود.



ساختن عمارت

 

 



ولیدبن عبدالملک علاقه زیادی به ساختن عمارت و بنا و آبگیرو احداث مزرعه داشت. از این‌رو، در روزگار او مردم چون به هم می‌رسیدند پیوسته از بناها و عمارات سخن می‌گفتند.

در سال ۸۷ بنای مسجدجامع دمشق را در محل کلیسای یوحنا آغاز کرد و در همین سال تصمیم گرفت مسجدالنبی را بازسازی کند. وی مالی هنگفت برای این کار خرج کرد و نظارت بر خرج را بر عهدۀ عمربن عبدالعزیز گذاشت

و از او خواست مسجد‌النبی را خراب کند و از نو بسازد و منازل پیرامون آن و حجره‌های همسران رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه وآله‌وسلم را ضمیمۀ مسجد سازد.

ابن‌اثیر تاریخ آغاز بازسازی مسجد پیامبر و مسجد دمشق را سال ۸۸ نوشته‌اند،

ولید برای ساخت مسجد پیامبر از پادشاه روم کمک خواست و او یکصد هزار مثقال طلا ، یکصد کارگر و چهل‌ بار موزاییک فرستاد و ولید آن‌ها را به مدینه نزد عمر‌بن‌ عبدالعزیز فرستاد.

در ساخت مسجد موزاییک و سنگ‌مرمر به کار رفت و درون مسجد با کاشی‌کاری و شیشه‌های رنگین آراسته شد و استادکار رومی و قبطی و شامی در ساخت آن کمک کردند

و بازسازی آن تا سال ۹۰ ادامه یافت.

به دستور ولید مسجد‌الحرام را هم گسترش دادند و موزاییک و ستونهایی از سنگ و مرمر به آن‌جا حمل کردند.

در سال ۸۹ نیز، به دستور ولید، میان تپه‌ طُوی و تپه حَجون چاهی کندند و آب شیرین آن چاه را می‌بردند و در حوضی چرمین در کنار چاه‌زمزم می‌نهادند تا به پندار وی، برتری آن بر زمزم معلوم شود. ولید همچنین از عمر بن عبدالعزیز (والی مدینه) و عاملان دیگر شهرها خواست تا راهها را هموار و در شهرها چاه حفر کنند.



عزیمت یه حج

 

 



ولید‌بن عبدالملک در سال ۹۱ عازم حج شد تا مسجدالحرام و مسجدالنبی و اصلاحاتی را که در آن‌ها شده بود، بررسی کند. درمدینه عمر بن عبدالعزیز از او استقبال کرد.

ولید به مردم مدینه عطا داد و میان آنان بردگان عجمی بسیار و ظروف زرین و سیمین و اموالی تقسیم کرد،

اما در نماز‌جمعه ــ برخلاف سنّت ــ نشسته خطبه خواند و آنان را با سخنانش تهدید کرد و هنگامی که وارد مکه شد، خطبه‌ای بدون حمد و ثنای پروردگار ایراد نمود (خطبۀ بَتراء) و در آن خطبه نیز بیم داد و تهدید کرد.

ولید قصد داشت بخش باقی‌ماندۀ کلیسای یوحنا (بخش غربی) را، که از زمان فتح به صورت کلیسا مانده بود، به مسجدجامع دمشق اضافه کند. از این رو، از مسیحیان خواست کلیسا را در مقابل مال بسیار به مسلمانان ببخشند و چون آنان نپذیرفتند، ولید خود ابتدا شروع به تخریب یکی از دیوارهای کلیسا کرد و سپس کارگران کوبیدن بنا را آغاز کردند و کلیسا به مسجد افزوده شد.

همچنین چند ستون کلیسای باشکوه مریم را در انطاکیه ، که همه از سنگ مرمر سفید بودند، به دستور ولید کندند و برای ساختن مسجدجامع دمشق، از راه دریا به دمشق فرستادند.

بدین‌گونه، ‌ مسجدجامع دمشق ساخته شد که یکی از بناهای زیبا و شگفتی‌آور جهان به شمار می‌آمد

و عربها آن را بلاط الولید می‌نامیدند.

ساخت و تزیین مسجدجامع دمشق در طول دورۀ خلافت ولید ادامه یافت

و گفته شده است ولید خراج هفت سال کشور را با گشاده‌دستی در این راه هزینه کرد.

چون عمربن عبدالعزیز نزد مردم مدینه محبوبیت یافته یا، به بیان درست‌تر، چون عمر از رفتار ستمگرانۀ حجاج با مردم عراق به ولید شکایت کرده بود، حجاج به ولید نوشت که مکه و مدینه پناهگاه امنی شده است برای عراقیانی که بر من شوریده و بدانجا کوچید‌ه‌اند. از این‌رو، ولید در سال ۹۳ عمربن عبدالعزیز را از حکومت مدینه برداشت

و در نامه‌ای به خالدبن عبدالله قَسری، عامل جدید خود در حجاز (مکه)، دستور داد تا همۀ مردم عراقَین را از حجاز بیرون کند و نزد حجاج‌بن‌ یوسف ثقفی به عراق بفرستد. به دنبال آن، خالد همۀ آنان را در غل و زنجیر کرد و از مدینه نزد حجاج فرستاد.

حجاج نزد ولید نیز، همچون دورۀ عبدالملک، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود و ولید او را بسیار دوست می‌داشت

حجاج چنان‌که خود آرزو داشت، پیش از مرگ ولید، در شوال سال ۹۵ درگذشت

و ولید از خبر مرگ فرمانده وفادارش بسیار غمگین شد.



شهادت امام سجاد

 

 



از جمله وقایع زمان ولید، شهادت امام سجاد علی‌بن‌الحسین‌ علیهما‌السلام در سال ۹۴ یا ۹۵ بود.

به عقیدۀ شیعیان ، به فرمان ولید به امام زهر دادند.

در سال ۹۴ زمین‌لرزه‌های متعددی نیز اتفاق افتاد که ویرانیهایی به بار آورد.



فرزندان

 

 



عبدالملک‌بن مروان دو پسرش، ولید و سلیمان، را یکی پس از دیگری ولیعهد قرار داده بود،

اما ولید در سال ۹۶، قصد داشت برخلاف رأی پدر، برادرش سلیمان را از ولایت عهدی عزل کند و فرزند خود، عبدالعزیز‌، را به جانشینی بگمارد. حتی‌ اموال بسیاری به سلیمان پیشنهاد کرد و چنان‌که گفته‌اند فقط حجاج بن یوسف ثقفی و قتیبةبن مسلم باهلی با این تصمیم ولید موافقت کردند، اما سلیمان نپذیرفت و ولید، به سبب بیماری و مرگ، فرصت خلع سلیمان را نیافت.

با این حال، به روایتی دیگر ولید به پیروی از وصیت عبدالملک، ولایتعهدی را به فرزندان خود نداد و با برادران خود بسیار مهربان بود و سفارشهای پدرش را رعایت می‌کرد. همچنین گفته شده که نقش انگشتری‌اش «یا ولیدُ انّک مَیتٌ» بود و به همین سبب هرگاه به فکر می‌افتاد پسر خود را جانشین کند، ‌ با خود می‌گفت که خواهم مرد و خلاف رأی پدر عمل نخواهم کرد.



مرگ

 

 



به نوشتۀ بیش‌تر مورخان ولید بن عبدالملک روز شنبه ۱۴ یا ۱۵ جمادی‌الآخرۀ ۹۶

نیمۀ ربیع‌الاول یا ربیع‌الآخر ۹۶، در دیر مُرّان (کنار کوه قاسیون دمشق) درگذشت.

عمر بن عبدالعزیز بر او نماز خواند.

جنازۀ ولید را به دمشق بردند و در مقابر فرادیس یا بیرون باب‌الصغیر به خاک سپردند.

سن‌ وی را هنگام مرگ ۴۳ یا ۴۴ سال

به روایات دیگر: ۴۴، ۴۵، ۴۷، ۴۶، ۴۹ یا ۵۲ سال

و مدت حکومت او را نه سال و هشت ماه و دو روز

نوشته‌اند. عباسیان زمانی که به قدرت رسیدند، قبور بنی‌امیه را نبش کردند، اما در قبر ولید در دمشق چیزی نیافتند.



فرزندان

 

 



ولید‌بن عبدالملک همسران بسیاری اختیار کرد و بیش‌تر آنان را طلاق ‌ داد.

او نوزده پسر داشت. از آن میان، دو تن از فرزندانش، یزید و ابراهیم، به خلافت رسیدند. بزرگترین فرزندش عباس نام داشت که به همین سبب، کنیۀ ولید ابوالعباس است.

عباس‌بن ولید مردی جنگجو و به سبب شجاعت ، به شهسوار بنی مروان ملقب بود. پسر دیگرولید، بِشر، عالِم لقب داشت.

عبدالعزیز نیز سرآمد و سید فرزندانش بود و ولید قصد داشت بعد از سلیمان برای او بیعت بگیرد.

بنوحیدر، که در شهر اُشمونَین مصر زندگی می‌کردند، از نسل او بودند.

ولید بن عبدالملک به سبب رفتارش، نزد مردم شام از بهترین خلفای بنی‌امیه بود.

او نخستین فرد در اسلام بود که کعبه را زراندود کرد و در و ارکان و ناودان و ستونهای داخل کعبه را با ورقهای طلا پوشاند و نخستین کسی بود که برای بیماران بیمارستان ساخت و مهمانخانه‌ دایر کرد و نخستین کسی بود که برای کوران و بینوایان و جذامیان مقرری خواربار و جیره تعیین کرد و ایشان را از گدایی و کمک خواستن از مردم منع نمود. او به هر بیمار زمین‌گیری، خادمی و به هر کوری راهنمایی داد.

در زمان ولید میزان خراج پایین آمد، به‌گونه‌ای که حجاج از تمام عراق فقط ۲۵ میلیون درهم فرستاد.



بی رحمی

 

 



ولید کشتن گنهکاران را بدعت نهاد و حدود بیست هزار تن از کارکنان دیوانها را کنار گذاشت و نخستین کسی بود که خوراک دادن در ماه رمضان را در مساجد مقرر داشت و نخستین کسی بود که مردم را به ‌بهتان و گمان می‌گرفت و می‌کشت.

او جباری لجوج و ستمگری سرکش بود.

هنگام غضب از خود بی‌خود می‌شد و از نتیجۀ کار غافل می‌ماند. سطوتش سخت بود و در آن هنگام کسی نمی‌توانست با او سخن گوید، زیرا در خون‌ریزی بی‌باک بود.


دربارۀ ظاهر او گفته شده است که بلندبالا، گندمگون و اندکی آبله‌رو بود و بینی‌ پهنی داشت و جز چند موی سفید در جلو ریشش، در سر و رویش موی سپیدی نداشت.

 



کم خردی

 



ولید به کم خردی و نادانی معروف بود و به عربی درست سخن نمی‌گفت.

از این‌رو، به او لقب نبطی داده بودند.

او از ادب و لغت عرب بهره‌ای نداشت و نحو را به خوبی نمی‌دانست. عبدالملک او را به سبب لحنش در سخن، سرزنش می‌کرد و به او گفت کسی که به کلام عرب نیک آشنا نباشد نمی‌تواند بر آنان فرمانروایی کند. از این‌رو، ولید خانه‌ای اختیار کرد و گروهی از علمای نحو را در آن‌جا گرد آورد و مدتی به خواندن نحو اشتغال ورزید، اما پس از فراغت، نادان‌تر از روز اول از کار درآمد و چون این مطلب به گوش عبدالملک رسید گفت ولید دیگر معذور است.

 

در دوران ولید فقهایی می‌زیستند که در سال ۹۴ بسیاری از آنان از دنیا رفتند و به همین سبب، آن سال را «سَنةالفقهاء» نامیدند.



فهرست منابع

 

 



(۱) ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) عبدالرحمان ابن‌جوزی، المنتظم فی‌تاریخ الامم و الملوک، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۳) محمد ابن‌حبیب، کتاب المحبر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱/۱۹۴۲.
(۴) علی ابن‌حزم اندلسی، جمهرة انساب‌العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۹۸۲.
(۵) ابن‌خلدون، تاریخ.
(۶) ابن‌سعد، الطبقات الکبرى (بیروت).
(۷) محمد ابن‌شاکر کتبی، فوات الوفیات والذیل علیها، چاپ احسان عباس، بیروت، دارصادر.
(۸) محمدبن علی ‌ابن‌طقطقی، الفخری فی‌الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، بیروت، دار صادر.
(۹) علی ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت۱۴۱۵ـ ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ ۲۰۰۱.
(۱۰) عبداللّه‌بن مسلم ابن‌قتیبه، الامامة و السیاسة، چاپ طه محمد زینی، قاهره ۱۳۷۸/۱۹۶۷.
(۱۱) عبداللّه‌بن مسلم ابن‌قتیبه، عیون الاخبار، چاپ یوسف علی طویل و مفید محمد قمیحه، بیروت) مقدمه ۱۹۸۵ (.
(۱۲) عبداللّه‌بن مسلم ابن‌قتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
(۱۳) ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۹۸.
(۱۴) احمد بن یحیی بلاذری، کتاب جمل من انساب ‌الاشراف، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
(۱۵) احمد بن یحیی بلاذری، فتوح‌البلدان، چاپ فؤاد سزگین، لیدن ۱۸۶۶، چاپ افست فرانکفورت ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
(۱۶) عمرو بن بحرجاحظ، البیان و التبیین، چاپ عبدالسلام محمد هارون بیروت دارالجیل.
(۱۷) حسن ابراهیم حسن، تاریخ‌الاسلام السیاسی والدینی و الثقافی و الاجتماعی، قاهره ۱۹۶۴، چاپ افست بیروت، داراحیاء التراث‌العربی.
(۱۸) حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده.
(۱۹) خلیفة‌بن خیاط، تاریخ خلیفة‌بن خیاط، چاپ مصطفی نجیب‌ فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۲۰) احمدبن داود دینوری، الاخبار الطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰.
(۲۱) ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، حوادث و وفیات ۸۱- ۱۰۰، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۰۷.
(۲۲) طبری، تاریخ (بیروت).
(۲۳) قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب‌العرب، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
(۲۴) کلینی، اصول الکافی.
(۲۵) محمدبن یزید مبرد، الکامل، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم و سید شحاته، قاهره.
(۲۶) مسعودی، التنبیه.
(۲۷) مسعودی، مروج (بیروت).
(۲۸) مصعب‌بن عبدالله، کتاب نسب‌قریش، چاپ لوی پرووانسال، قاهره ۱۹۵۳.
(۲۹) مطهربن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس.
(۳۰) احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایةالارب فی‌فنون الادب، قاهره ۱۴۲۸/ ۲۰۰۷.
(۳۱) یعقوبی، تاریخ.


تعداد بازدید از این مطلب: 47
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








با عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما کاربران محترم ، به وبلاگ من خوش آمدید قدمتون گلباران


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود